دوش آمد به برم
رقص کنان رقص سما
گفتمش این که , چه حالیست
چه حالید شما
صحبت پیر مغان را به که گویم
به که گویم , که مگوست
راز اهل دل و
اهل دل و اسرار خدا
سر بر آورد نگاری و
نگاری که به بزمم بنشست
گفت سالک بنگر آینه را
صوفیه کاشف اسرار شمایید شما
سر زدن بر سوی کویش
نتوانم ، نتوانم دیگر
این طریقیست که بی سر
که بی سر برود سوی خدا

مشخصات

آخرین جستجو ها