گفتم به تمنای تو ام ، جان به لبم ای گل زیبا
گفتا که نیابی تو مرا هرچه کنی صبر و تقلا
گفتم که حدیث می و مطرب من و ساقی
کم بود گلی تا که به عشقش بشود حل معما
گفتا که ز اسرار ازل ، یکی خلقت عشق است
باید بشوی کنده ازین خاک و بیایی به تماشا
گفتم که اگر دل بدهم قطع شود ریشه خاکی
گفتا که بیا زنده و جاوید شو در عالم بالا

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها